بنام خداوند بخشنده و مهربان.

باسلام.

ریشه های اصلی.

در ادامه مبحث قبلی،انسان موجودیست که دائم حالش در حال تغییر است،و اگر نگوییم،به مانند کهکشان ها!،بلکه شبیه انها دائم حال روحیش از یک سوی به سوی دیگر رفتن است! اما خودش از این نکته ظاهرا غافل است!. 

و برای همین نیاز است،واقعا در عمق وجودش نیاز دارد،به چیز وصل باشد،که این حالش و فکر و روحش رو لحظه به لحظه تنظیم کند و متعادلش کند،و بهترین راه،همان راهی است،که همه فطرتن میدانن، و ان ارتباط با خدا،از طریق نماز و انجام کارهای خیر و خوبی است که در قران به ان اشاره شده است.

 یک انسان،نمی تواند،تا 9 یا 13 و 15 سالگی! همینطور برای خودش زندگی کند،بگویید دلت پاک باشه! یا من ادم پاکی هستم و ...! گناه پایم نوشته نمیشود و اتفاقی برایم نمی افتد! نیازی به نماز و انجام کار خوب برای رسیدن به خدا،یا کنترول فکر و ذهنم و جسم برای رفتن به سمت راه درست ندارم!.(که اگر گناه نوشته نمیشد،یا عیبی نداشت،که یک روز  در اوج گناهان مختلف و تاریکی و عدم ارامش! از خواب بیدار نمیشد!)

همین که اولین وسوسه در 5 تا 7 سالگی برای انسان ایجاد شد و همین که در این سن خوب و بد را فهمید و حق را هم فهمید،یعنی الان دیگر وقت اش است! باید یواش یواش شروع کند به نماز خواند،رفتن به سراغ کارهای درست که خدا در فطرت پاکش قرار داده،تا  روحش و جسم اش الوده نشود و اخرتش را از دست ندهد.

دو شخص ثبات ندارن و پایدار نیستن! یک انسان درستکاری دو انسان زشت و بد کردار! هر دو دائم با سرعت کند یا سریع در حال رفتن هر چه بیشتر و غرق شدن در اعمالشان هستن!انسان بد در اعمال زشت و انسان خوب در اعمال خوب.

پس همانطور که در پست قبلی هم گفتیم،انسان از همان سنی که کار خوب را کنار زد و با انکه میدانست،که کار خوب و بد چیست(حق چیست).یعنی از همون سن 5 تا 7 سالگی.گناه کار بودن خودش را ثابت کرد! و یواش یواش تمایلات شیطانی در فکر و ذهن و اعمالش پیدا شد.روز به روز نسبت به روز قبل تر،یک کار بدتر و رفتار بدتر و گناه بزرگ تری را انجام داد! طوری که گناهان کم کم برایش عادی(!!) و جزوی از شخصیت او شدن! و در انجام دادنش کم کم ترسش هم ریخت.(منظور نجابت و پاکی  فطری که داشت،که سراغ کار زشت نرود ) چون شیطان دائم در ذهنش چنین تلقین میکرد،که کار درستی میکنی!همه انجام میدهند! از زندگیت لذت ببر! اخرتی در کار نیست! حق داری که فلا گناه را انجام دهی! دیگران بدتر از این هستن و جامعه فلا است و ... باقی توجیه هات.

و البته بعد از رسیدن،به چنین مراحلی،با کار خوب هم مبارز میکنن! چون شنیدن،نام خدا،اخرت،انجام کار خیر و .. بدجور او را ناراحت و اذیت میکند! و برعکس شنیدن چیزهای بد و تنوع انها بسیار خوشحالش میکند و به نوعی او را به وج می اورد. چون کارهای زشت جزوءی از شخصیت او شده،شخصیت که دائم قصد پنهان کرد،هر چیزی که مربوط به اخرت و کار خوب و خدا! را دارد.

پس مسائل که در کودکی 5 تا 7 سالگی،و انتخاب راه صحیح و فطرتی وجودی ،و کنار گذاشتن ان و انتخاب راه دیگر،در اینده (مثلا در همین 13 تا 18 سالگی به بالا!)باعث شد،گناهان جزوء شخصیت او شوند! یعنی یک چیزی که دیگر در عمق وجود و قلبش رفته و پذیرفته شده.دنیا را با ان می ببیند! و بدتر از همه،نوعی توهم شدید هم پیدا کرده،که فکر میکنند،همه اینطوری هستن!همه اینطوری فکر میکن (ضرب المثل معروف! کافر همه را به کیش خود پندارد!)

اینکه بعضی ها می گویین من در سن ها بالا شروع به انجام کار خیر میکنم(مثلا 13 تا 15 سالگی)! این تقریبا کار بسیار سختی می باشد! و هر چقدر سن انسان نیز بالاتر برود،تغییر رویه و سبک زندگیش بسیار بسیار سخت تر میشود.همانطور که در بالا توضیح دادم،چون اون کارها و گناهان کوچک تا بزرگ! جزوی از شخصیت او شده،و حالا نمی تواند ان هم یک شبه همه را تغییر و شخصیتش را عوض کند! 

تصور کنید،یک سد بزرگ روبرو یک شهر قرار دارد،که چند حفره کوچک بر روی ان ایجاد شده و روز به روز قطر این حفره بزرگ و بزرگ تر و اب بیشتری وارد شهر میشود! و به مروز قطر ان اینقدر بزرگ میشود،که هر چند مدت یک بار یک نفر در شهر می میرد بخاطره این شدت اب که وارد شهر میشود.و در نهایت چندین سال بعد ان سد کامل شکسته و اب وارد شهر شده و کلی خسارت و کشته برجایی میگذارد!.. 

در دنیایی انسان هم همینطور است،شخصی ابتدا چند گناه کوچک انجام میدهد و بعضی وقت متوسط (که هر از گاهی چند نفر کشته میشدن و کمی خسارت به شهر!) اما در اینده جسارت پیدا میکند و گناه کبیره و ان هم زیاد انجام میدهد! که همان شکسته شدن و ورود اب به شهر و خسارت هایی که بعضا شاید نمی توان دیگر جبران کرد! ..(مگر اینکه خیلی خیلی تلاش کرد و توبه کرد،درد کشید و زجر کشید و کار خوب کرد تا خدا شاید ان شخص را ببخشد و عف کند)

در واقع زندگی و اخرت و این دنیا،یک چیز شوخی و یا یک امتحان مدرسه و .. نیست که یک سری مراحل داشته باشه،و حالا هرکس نتوانست انجامش بده عیب نداره! بعدا انجام میده! اصلا معلوم نیست بعدا در کار باشه! و اگرم باشه،اصلا معلوم نیست مورد بخشش قرار بگیره، و اگر بخواد مورد بخشش قرار بگیره،باید کلی سختی غیرقابل وصف بکشه تا بخشیده بشه! . مطمعا اخرش به این نتیجه میرسه،که ای کاش هرگز هیچ گناهی نمیکرد،که این همه سختی بکشه!.

هیچ چیز بدون محاسبه نیست! و اینقدر محاسبه اعمال در روز قیامت دقیق و ظریف و کوچکه که باورش بسیار سخت و دشواره،شاهد برای ما می اورند!حدس میزند چه کسانی؟! دست،پا،چشم،زبان،گوش ! که مال خودمان بود ! دست،کارهایی که با دستمان انجام دادی را لو میدهد! پا،مسیرهای که با انجا رفتیم و حرکت کردیم،چشم،چیزهایی که با ان دیدم و نگاه کردیم! زبان،کلمات و جملات و تک تک حرف های که به زبان اوردیم و گفتیم! گوش،چیزهایی که شنیدیم و در گناهانی که در ان شریک بودیم!(مثل غیبت،فحش ها و تهمت و .. که شنیدم و واکنشی نداشتیم ) . 

چرا خداوند اندام های خودمان را در روز قیامت برای ما شاهد می اورد؟ اولین دلیل،برای نمایش دقیق کارهای که کردیم! چه چیزی بهتر از اندام ها جسم خودمان که به انها گناه کردیم(دست،پا،گوش،چشم،زبان اصلی ترین شاهد ها) یا کار خیر کردیم. دوم اینکه،خدا میخواهد،با این کار به ما بگویید،این ابزار و امکانات که به تو دادم،به هیچ وج برای کارها بی هوده و بی دلیل نبود! بلکه دادم،که بتوانی با ان کارهای درست و صحیح انجام دهی.!حالا هم خود این ابزارها، ضد خودت(درصورت گناه کار بودن) شاهدت میدهند و اصل ماجرا و کاری که کردی رو بیان می کنند.

البته شاهدهای دیگر هم هست،که بعضی در قران و بعضی در احادیث و جاها دیگر بیان شده،مثل خود دو فرشته مامور نوشتن اعمال ما.و زمین زیرپا ما نیز جزو شاهدین هستن! ادم ها و بت ها و .. هم هستن!

جالب که یک مدرک دیگه هم هست،و اون اینکه،اگر کسی گفت،من وضعیت و شرایط زندگیم طوری بود که نمی تونستم گناه نکنم! انوقت شخصی رو می اورن،که در همون دوره زمانی و با وضعیت شبیه به خودش،نه کار بدی کرده و نه راه بدی رو انتخاب کرده بلکه زندگیش رو در راه درستی و خدا پسندانه به پایان رسانده! 

خوب پس این شد تا اینجا،ما با یک سیستم و نظم بسیار دقیق داریم که هرگز هیچ کس نمی تواند درکی از ان داشته باشد،روبرو هستیم.و وظیفه درجه 1 و بالاترین کار انسان برروی زمین،حرکت به سمت خداست.و وقتی انسان گناه انجام میدهد،یا که خدا را عبادت نمی کند،بدون استثنا در هر سنی(که خوب و بد را تشخیص میدهد)،خدا به او فرصت میدهد،اما مفهوم ان هرگز و به هیچ وج ممکن،به معنی رضایت و کاری نداشتن خدا با رفتار و گناهان ان شخص نیست!.. حتما و قطعا خشم و غضب خدا را به همراه دارد،اگر توبه نکند و زود برنگردد!. اما به او فرصت میدهد،چون بدون استثناء انسان ها گناه کار وقتی در حال مرگ هستن و می میرن،همگی ان جمله معروف را میگویند:"خداوند ما را بازگردانند تا کار خیر انجام دهیم".! در ایات متعداد با چنین لحن درخواست بشدت عاجزانه میکنند که برگردن به دنیا که کار خیر و درست انجام دهن! 

اینا ها همگی جزو،ریشه ها هستن،ریشه های شروع گناه،از جمله گناه که عنوان این بحث می باشد.چیزهای که یواش یواش وارد قلب شده و جایی خشک کرده و دیدگاه شخص را نسبت به اخرت و این دنیا و اعمال و رفتار به کلی عوض کرده! دوست،دکتر،روانشناس،دانشمند،موسسه،تلویزیون،شبکه ها اجتماعی و ... همگی نعوذبالله،بالاتر از خدا برای شخص شدن،و انها هرچه بگویند درست است.! 

انسان بودن،و در مبحث این تاپیک مرد بودن،به فحاشی،رقاصی،لباس تنک ویا کوتاه پوشیدن،قشنگ و زیبا کردن خود، و مسائل جنسی،اربرده کشی نیست.!اینا که به این چیزا فکر میکنن،تویه دو دنیا بدبخت و ذلیلن. مرد بودن به اینکه،گناه نکنی،! نمازت و روزت رو بخونی و انجام بدی! به فقیر کمک کنی! دست ادم ها ضعیف رو بگیری،با محبت صحبت کنی.! خودت اهداف بزرگ داشته باشی و به دیگران هم هدف بدی.

باور کنیم و باور داشته باشیم،که اخر گناه هیچی نیست! اخر مسائل جنسی،جزء درد و مریضی و ذلت و خاری چیزی نیست! شا تو این نیست. فکر و اراده خودت رو به کنترول دراور.از هر چیزه در جایی درست استفاده کن.و اجازه نده دیگران تو را به وسیله گناه خودت،برده و اسیر خود کنند.و در نتیجه هم اخرت را از دست بدهی و هم در دنیا در زجر باشی.

واقعیت رو بپذیر،هیچ کس علاقه ای به ادم شهوت پرست نداره،جزء ادم شبیه به خودش! مردم از فکرش،منطق،از بودن درکنارش و از همه چیز می ترسن.دنیا و زندگی همه را به اتش می کشد و خیر و خوبی و محبت واقعی را از بین می برد.

ریشه و پایه باید درست ساخته بشود...و اگر انسان ان را خراب کرد،باید برگردد و از نوع دوباره انها را بسازد و ترمیم کند،که البته کار بسیار بسیار سختی می باشد!.

پیشگیری بهترین راه درمان است! از همان ابتدا شروع کنیم،به راه درست انتخاب کردن و نشان دادن راه درست به دیگران،حتا اگر خودمان این کار را نکرده ایم،! اما حقیقت را به دیگران  بگوییم و کمک کنیم،که هیچ وقت هیچ کس سراغ کار بد نرود.انشالله.

ادامه دارد..